پزشک دوبلور

نوشته شده توسط محمدرضا کلانتر در تاریخ .

                                                                                  پزشک دوبلور

ابتدای دهۀ 80 خورشیدی زمانی که با مدیر دوبلاژها برای باخبر شدن از آثاری که دوبله کرده اند تماس می گرفتم، گاهی یک اسم به گوشم می خورد: دکتر محمود فاطمی. با پرس و جو فهمیدم که ایشان هم پزشک است و هم از دوبلورهای قدیمی. قرار گفتگو را با خوشرویی پذیرفت و در یکی از آپارتمان های مجتمع مسکونی آتی ساز چند ساعتی گپ زدیم. این گفتگو در خرداد سال 1382 خورشیدی در صفحات میانی روزنامۀ جام جم چاپ شد. پیش از چاپ، دکتر فاطمی متن گفتگو را دید و اصلاحات مورد نظرش را انجام داد اما نمی دانم چرا ویراستار این اصلاحات را اعمال نکرد و نفهمیدم که چرا دکتر، بعد از چاپ گفتگو در این مورد هیچ نگفت. مقدمۀ گفتگو مربوط به همان زمان و منظور از شبکۀ آفتاب، صدا و سیمای مرکز استان یزد است. 

 

(دکتر محمود فاطمی 27 مرداد سال 1401 خورشیدی بر اثر حملۀ قلبی ناشی از اندوه درگذشت همسرش در روز قبل از این تاریخ، درگذشت.)

 

                                                                            *****************

برایمان جالب بود که بدانیم چگونه یک پزشک - با وجود گرفتاری های فراوان - دوبلور شده و سالهاست که در عرصه دوبله فعالیت می کند؛ البته تضادی میان کار هنری و سایر کارها وجود ندارد. همان طور که وکیل دوبلور (پرویز بهرام)، قاضی منتقد (جواد طوسی) و پزشک منتقد (امید روحانی ، ملک منصوراقصی) وجود دارد، پزشک دوبلور نیز وجود دارد. به سراغ دکتر محمود فاطمی رفتیم. می دانستیم که او در دوبله مستند، فعال است اما نمی دانستیم او از زمان های قدیم تاکنون در چند اثر داستانی معروف از جمله سریال های «مک میلان و همسر»، «پیتون پلیس»، «دایی جان ناپلئون» و «امام علی(ع)» نیز گویندگی کرده است. تا این که «پزشک دهکده» پخش شد و کنجکاوی ما بیش از گذشته تحریک شد که بدانیم این پزشک دوبلور کیست. دکتر فاطمی جدای از پزشک و دوبلور بودن از جمله بینندگان پروپاقرص تلویزیون - تنها دوبلوری که افتتاح شبکه آفتاب را به ما تبریک گفت - و از دوستداران جدی زبان فارسی نیز هست. البته نه از آن کسانی که به جای کامپیوتر، رایانه به جای سوبسید، یارانه و به جای ترمینال، پایانه به کار می برند؛ بلکه از کسانی است که به کاربرد درست کلمات اعتقاد دارد. وی همچنین اهل مطالعه آثار آندره ژید، فالکنر و سارتر نیز هست. آن چه در پی می آید، حاصل گفتگوی ما با او است .

گفتگو را با تاریخ تولدتان آغاز می کنیم.
بنده متولد 29آبان 1320 در تهران هستم. در خانواده ای نائینی که بیشتر ساکن اصفهان بودند، به دنیا آمدم . پدرم، پروفسور فاطمی، اولین استاد ریاضی ایران بودند و بسیار عاشق کارشان که سعی می کردند وظیفه شان را به نحو احسن انجام دهند. من و خواهر و برادرهایم هم عشق به کار و درست زندگی کردن را از ایشان آموختیم .
 

در دوران کودکی و نوجوانی در کجا درس خواندید؟
 در دبستان های 15بهمن و ابن یمین تهران درس خواندم و همیشه جزء 3 نفر اول کلاس بودم. دوران دبیرستان را در البرز گذراندم و پس از سیکل، رشته طبیعی را انتخاب کردم؛ البته به ریاضی هم علاقه داشتم اما متاسفانه در سال دوم دبیرستان در درس جبر تجدید شدم که اثر بدی بر من گذاشت.
 

چرا در دانشگاه، رشته داروسازی را انتخاب کردید؟
 چون برای سایر رشته های پزشکی، می بایست 7 تا 10 سال درس می خواندم اما دوره داروسازی   5 سال بود و زودتر وارد کار می شدم .

اولین جرقه های کار هنری چه زمانی زده شد؟
 در سال های آخر دبیرستان، معلم یکی از کلاس های فارسی هر چند وقت یک بار از بچه ها می خواست که هر چه دوست دارند؛ بگویند و هر کاری دوست دارند، انجام دهند. یکی از بچه ها به نام حمید عاملی - که بعدها گوینده رادیو شد - با صدای بسیار خوبش چیزهای شنیدنی تعریف می کرد و یا انتقادها را بیان می نمود. من دوست داشتم شخصیت های رادیویی را تقلید کنم و یا برای بچه ها داستان و لطیفه تعریف کنم و با انجام دادن حرکاتی آنها را بخندانم ؛ البته در همین دوران در یک نمایش مدرسه ای هم بازی کردم.

در این دوران چقدر فیلم می دیدید؟
بسیار زیاد. بخصوص با برادرم خیلی سینما می رفتم. فیلمهای پلیسی را بیشتر دوست داشتم و بعد فیلمهای کمدی را؛ البته من الان هم زیاد تلویزیون می بینم .

کارهایی را که در دبیرستان انجام می دادید؛ در دانشگاه نیز ادامه دادید؟
بله. در دانشکده های داروسازی آن زمان، چند ماه پس از شروع کلاس ها، مراسم زیبایی برگزار می شد به اسم بلوزپوشان که طی آن دانشجویان رسماً روپوش سفید به تن می کردند. برای این مراسم چیزی شبیه همان کار دبیرستان را می خواستند و به دانشجویان گفتند هر کسی هر کاری بلد هست، ارائه کند. من تقلید 2 نفر از استادهایمان را انتخاب کردم. هنگامی که مراسم شروع شد، پشت میکروفن روپوشی را وارونه به تن کردم و روی 2چهارپایه ایستادم. ابتدا شیوه خاص حرف زدن دکتر سعید اعتصامی - برادر پروین اعتصامی - استاد فیزیولوژی را تقلید کردم و بعد ادای دکتر قریب، استاد فیزیک را درآوردم که بسیار تند حرف می زد و درس می داد.

 واکنش آنها چه بود؟
 جمعیت بسیار خوششان آمد و خندیدند. آن دو استاد هم خندیدند؛ اما خنده شان تلخ بود و در پایان ترم به من نمره 10 دادند که کمتر از حقم بود. دکتر مهدی نامدار، رئیس دانشکده داروسازی و از استادان هنرستان هنرپیشگی از کار من بسیار خوشش آمد و لذت برد. او من را بسیار تشویق کرد و گفت که حتماً یا به رادیو بروم یا هنرپیشه بشوم . او به من گفت که استعداد دارم و هم به کار داروسازی بپردازم و هم کار هنری ام را ادامه دهم. خودش را مثال زد که هم استاد داروسازی بود و هم استاد هنرپیشگی .
 
اما شما نه به رادیو رفتید و نه بازیگر شدید؛ بلکه سر از دوبله درآوردید
.

 من از اولین موقعیتی که پیش آمد و مربوط به کار مورد علاقه ام بود، استفاده کردم . اواخر سال دوم دانشگاه (سال 1341) بودم که در روزنامه ها آگهی دادند به دوبلور نیاز دارند. به استودیوی البرز رفتم که مرحوم محمدباقر توکلی در آن جا فیلم دوبله می کردند. از جمع حدود 24 نفری که رفتیم، پس از مدتی فقط من ماندم زیرا بقیه سعی می کردند صدای دوبلورهای باسابقه را تقلید کنند و به این حرف مرحوم توکلی توجه نمی کردند که می گفت : «آقا! سعی کن خودت باشی، صدای خودت باشه» اما من این گونه نبودم؛ البته پیش از آن تقلید صدا می کردم اما در دوبله تقلید نکردم .
 
از زمانی که به استودیو رفتید تا زمانی که نقش گفتید، چقدر طول کشید؟

 تا مدتی فقط به گویندگی دیگران نگاه می کردیم. بعد تمرین کردیم و به جای نقش های فیلم هایی که قبلا دوبله شده بود؛ حرف می زدیم و مدیران دوبلاژ ایرادهایمان را برطرف می کردند. ماه چهارم یا پنجم در صحنه های شلوغ فیلم ها، همهمه می کردیم. از ماه ششم به بعد کم کم جمله گویی شروع شد و مثلاً یک یا 2جمله یک خطی در یک فیلم می گفتیم. من تا 3 ماه فقط با آقای توکلی کار می کردم و بعد ایشان من را به آقای خسروانه و آقای زمانی و دیگران معرفی کردند. این شکل کار تقریباً یک سال و نیم طول کشید و در این مدت نقش های من به نصف صفحه و بیشتر هم رسید.
 
اولین نقش بزرگتان چه بود؟
 نقشی که ریچارد اندرسون در سریال بسیار طولانی «مرد 6 میلیون دلاری» بازی می کرد و رئیس لی میجرز بود؛ البته من تیتراژ و گفتار ابتدای سریال را نیز می گفتم که بین بچه ها و جوان ها خیلی گل کرده بود. آنهایی که می دانستند گوینده این سریال من هستم، هر وقت من را می دیدند می خواستند تا آن چند خط را برایشان بگویم .

 این مجموعه را چه کسی دوبله می کرد؟
 ابتدا آقای مانی در استودیو گویا و بعد خانم علو دوبله کرد؛ البته من پیش از این زمان در بهمن 1344 از پایان نامه دکترایم دفاع کردم و به سربازی رفتم. هنگامی که بازگشتم از 7دی 1346 در بهداری تهران مشغول شدم. 8 سال در این جا کار کردم و در این مدت «مرد 6 میلیون دلاری»، «زن اتمی» و چند سریال دیگر دوبله شد.
 
اولین نقش بزرگتان در فیلم ها چه بود؟

 یکی از اولین نقش های بزرگم در فیلم «معشوقه بوبه» بود که آقای زمانی دوبله می کرد. نقش اول آن را کلودیا کاردیناله بازی می کرد و نقش من، دست کم نصف آن بود.
 
چگونه مستندگو شدید؟

 آقای هوشنگ لطیف پور آن زمان، مستند زیاد کار می کرد و به خاطر تحصیلاتم، حدود سال 1349 ، از من دعوت کرد تا در دوبله مستندها همکارش باشم. ابتدا با نظارت ایشان فقط گویندگی می کردم اما بعد که به کارم اعتماد پیدا کرد، چندین مستند کوتاه و بلند را خودم دوبله کردم. از جمله یک مجموعه 14 قسمتی آلمانی درباره آزمایشگاه که دوبله اش بسیار خوب از کار درآمد و من و گوینده آن بسیار تشویق شدیم .
 
به یاد دارید موضوع مستندهای آن زمان چه بود و چه کسانی دوبله می کردند؟

آن زمان هم همه نوع مستندی دوبله می شد. خود من برای آقای لطیف پور در مستندهای «ستاره شناسی» و «دانستنی های زیست شناسی»، برای آقای ممدوح در «حیوانات در باغ وحش» و برای آقای مانی در «دنیای ورزش» گویندگی کرده ام. در یک سریال مستند هم به جای ژاک کوستو حرف زده ام. آقای رسول زاده هم مستند دوبله می کردند. درمجموع تاکنون در 10هزار اثر مستند گویندگی کرده ام و نیمی از آنها را خودم دوبله کرده ام .
 
درباره فعالیت های شما در 20 سال اخیر صحبت کنیم. ظاهراً اوایل دهه 60 شمسی مدتی در دوبله فعالیت نمی کردید.

من در 2 دوره عمداً فعالیت هایم را کم کردم . از زمان پیروزی انقلاب تا حدود 4 سال کار دوبله را کمتر انجام دادم زیرا کار کم بود و بسیاری از همکارانم که دوبله تنها شغلشان بود بیکار بودند اما من شغل و حقوق ثابت داشتم. دوره بعدی اوایل دهۀ 70 بود که به دلیل شغلم فرصت نمی کردم کار دوبله انجام دهم و فقط گاهی پنجشنبه ها و روزهای تعطیل به سراغ دوبله می رفتم.
 
پس کارهایتان یک مقدار تأثیر منفی در یکدیگر گذاشته اند.

 نباید گفت تأثیر منفی. در هر صورت دلشوره و اضطراب وجود داشت. مثلاً هنگامی که در آزمایشگاه بودم، دلشوره داشتم. سعی می کردم زودتر آزمایش هایم را انجام بدهم و در فرصت چند ساعته ای که داشتم برای دوبله به استودیو بروم و برگردم. این دلشوره و اضطراب طبیعی بود اما هیچ وقت نگذاشتم کارهایم بر یکدیگر تاثیر منفی بگذارند؛ البته مدیران دوبلاژ هم با من همکاری می کردند. مثلا آقای مدقالچی نقش ثابتی را در سریال «دکتر کوئینسی» برایم در نظر گرفتند و گویندگی من را به حدود ساعت 2 بعدازظهر موکول کردند. من هر وقت که قرار بود این سریال دوبله شود، از محل کارم در شهرری خودم را به استودیوهای تلویزیون در خیابان جام جم می رساندم و در دوبله حاضر می شدم. حتی تا آن جایی که ممکن می شد؛ پنجشنبه ها کار می کردند تا من هم در دوبله باشم.

تاثیر مثبت چطور؟
شاید خیلی ها تعجب کنند که چطور یک پزشک، دوبلور شده است اما به نظر من عجیب نیست. من دوبله را واقعاً دوست دارم و این کار باعث شده که زندگی ام و شغلم خشک و بی روح نباشد. به قول دکتر ملک منصور اقصی علاقه به هنر، روح آدم را تلطیف می کند و در زندگی و حرفه آدم اثر می گذارد. از طرفی از اطلاعات شغلم در دوبله استفاده می کنم تا بخصوص در آثار مستند، هیچ چیز را اشتباه نگویم .
 
ظاهرا همکارانتان هم از اطلاعات شما استفاده کرده اند، مثلاً در «پزشک دهکده» و «میزان خطا».  

 بله. خوشبختانه همکارانم به من و اطلاعاتم اعتماد دارند و اگر چیزی در زمینه های پزشکی و یا سایر موضوعات غلط بوده است و تذکر داده ام، از من پذیرفته اند. خیلی وقت ها هم خودشان آمده اند و پرسیده اند. خانم شکوفنده هم تا حالا چندین بار درباره مسائل پزشکی از من سؤال کرده اند. اگر جواب را می دانستم گفته ام و اگر نمی دانستم، جستجو کرده و پیدا کرده ام . من از این که در فیلم ها و سریال ها کلمه ای چه از نظر پزشکی و چه از نظر زبان فارسی اشتباه گفته شود، ناراحت می شوم .
 
اکنون که صحبت «پزشک دهکده» به میان آمد، کمی درباره نقش هورس بگویید
.

 من پیش از «پزشک دهکده» هم برای خانم شکوفنده گویندگی کرده بودم البته در چند فیلم سینمایی. بنابراین وقتی این سریال پیشنهاد شد نه تنها تعجب نکردم بلکه بسیار استقبال هم کردم. نقش هورس زیبا و دوست داشتنی است. بخصوص که او آدمی ساده و بی غل و غش است. برای گویندگی به جای او سعی کردم صدا را بیشتر از دهان بیرون بدهم چون چنین صدایی نازک تر و تیزتر از صدایی است که از داخل سینه می آید.

نقش هورس و «مرد شش میلیون دلاری» از لحاظ حجم چه تفاوتی با هم داشتند؟
نقشی که در «مرد 6 میلیون دلاری» گفتم، هم از نظر حجم کار و هم از نظر مدت خود سریال طولانی تر بود اما هورس جالب تر است و آن را بیشتر دوست دارم .

 2 پرسش پایانی این گفتگو؛ اول این که در جایی خوانده ام در دانشکده های پزشکی خارج با داوطلبان گفتگو می کنند و هر چیز اضافه تری که بدانند مثلا موسیقی، ورزش یا سایر هنرها امتیاز حساب می شود. آیا در ایران هم چنین است؟
 خیر اما اگر باشد خیلی بهتر است زیرا پزشک دید وسیع تری پیدا می کند و به محیط اطراف خود دقیق تر نگاه می کند و در نتیجه کارش را بهتر انجام می دهد. بخصوص آن رابطه غیرپزشکی ای که با بیمار خود برقرار می کند، نتیجه درخشانی در پی خواهد داشت .

دوم ، سخن پایانی؟
کار ما 2 مشکل اساسی دارد: یکی بحث مترجمان است که مدیر دوبلاژ نباید وقتش را برای درست کردن ترجمه ها تلف کند. او باید به مسائل فنی کار، سینک زدن، انتخاب و هدایت گویندگان بپردازد که متأسفانه الان چنین نیست و دیگری مسأله بیمه و دستمزد گویندگان است. گویندگان باید بیمه کامل شوند و افزایش دستمزهایشان با افزایش هزینه ها تناسب داشته باشد. با این مشکلات، عشق، استعداد و استمرار باعث پایداری ما می شود. امیدواریم مشکل دوم هر چه زودتر حل شود. دربارۀ مشکل اول هم امیدوار بودن بی فایده است.

 

گفتگو کننده : محمدرضا کلانتر

 

اضافه کردن نظر


کد امنیتی
تازه کردن

تحلیل آمار سایت و وبلاگ